خلوت
نوشته شده توسط : دل شکسته

 توی خلوت پر از همهمه ام

که صدایی به صدام نمیرسه

اگه میتونی منو دعا بکن

من که دستم به خدا نمیرسه

آسمونا ارزونی پرنده ها

جای آسمونا یه قفس بده

همه دار وندارمو بگیر

هر چی بودمو دوباره پس بده

بازم هیچ راهی به مقصد نرسید

من هزار و یک شبه معطلم

تا ته جاده دنیا رفتم و

بازم انگار سر جای اولم

چرا دنیا با تمام وسعتش

مرحمی برای زخم من نداشت

پای هر چی که دویدم آخرش

حسرت داشتنشو تو دلم گذاشت

سر رو شونه های سنگ روزگار

قد این فاصله هق هق میکنم

دارم از ثانیه ها سیر میشم

دارم از دوری تو دق میکنم

پشت خنده های مصنوعی من

دل به این بغض گلوی من بده

روزگار سردمو ورق بزن

دست مهربونتو به من بده

گم شدم توی شبی که خودمم

شبی که حتی یه فانوس نداره

منو با خودت ببر به روشنی

آخه هیچ کی مثل تو منو دوست نداره

لک زده دلم واسه یه همزبون

شیشه دل همه سنگ شده

میدونی دلیل گریه هام چیه

آی خدا دلم برات تنگ شده





:: برچسب‌ها: شعر , گفته , دل نوشته , ادب , ادبی , ,
:: بازدید از این مطلب : 197
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 22 دی 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: